سایه ی ماه



بخاطر پدرم

زنگ در زده شد مدتی بعد بهار باز با همان لباسها و
کلاه ایمنی موتور به سر در چهار چوپ در ظاهر شد. آناهیتا بود. با دیدن بهار فریاد
زد باز می خوای با این لباس و موتور بریم بیرون؟ مگه دو بار پدرت به خاطر این کارات
تو کلانتری وثیقه نذاشته اینبار بگیرنت ولت نمی کنن.بهار با بی توجهی گفت: دختر تو
نگران نباش بیا سوار شو تا دوس پسرت محسن دق مرگ نشده. بهار با ناراحتی ادامه داد
فکر بابامم نکن. بابام بعد مرگ مادرم خیلی هوامو داره خودشم بدش نمیاد من از این
کارا بکنم عاشق این کارامه. آناهیتا با اکراه سوار ترک موتورشد و آنها به طرف پارک
ملت حرکت کردند.بهار پشت در ورودی پارک موتور را نگه داشت قفلش کرد کلاه ایمنی را
در آورد و روسری را با غرولند به سر کرد. آناهیتا گفت: نگیرنت دختر. بهار با اخم
گفت: اولاً دختر خودتی دوماٌ مادر نزائیده کسی منو بگیره اون دو بار هم بدشانسی
آوردم .اینُ گفت و با آناهیتا وارد پارک شد

 

 

(برای خواندن کل داستان به ادامه ی مطلب بروید)

بخاطره پدرم...


ادامه مطلب
 

وقتی رفتـــــــــی تا آخر برو..

 

 

وقتی مانـدی تا آخر بمان...

 

 

این تن خســـــــته است..

 

 

از نیـــــمه رفتن ها....

 

 

از نیـــــمه ماندن ها...!

 

 

 

 
جملات ارزنده

 


هیچ کس در لحظه های تنهایی ، تنها نیست . شیطان زانو به زانوی او نشسته است .


اگر شیطان نبود ، آدم ، آدم نمی شد.

شیطان پس از شش هزار سال عبادت ، صندلی آسمانی اش را از دست داد. صندلی های زمینی چه قدر معتبرند ؟


شیطان اهل محکم کاری است ، تا بر قلب ها قفل نزند ، بیرون نمی رود .

اگر ما نبودیم شیطان هنوز آسمان نشین بود .شیطان را ما بیچاره کرده ایم !

هیچ کس به تنهایی بیهودگی ، تن نمی دهد مگر آن که شیطان همنشین خلوت اوست .


وقتی اراده ها تعطیل می شوند ، شیطان تصمیم می گیرد و اراده می راند .

شیطان برای ورود به سرزمین قلب ، به هیچ کس گذرنامه نشان نمی دهد .

امید «برادر» ایمان است و یأس ، «پسر» شیطان.

آن که عشق نورزد  ، به هیچ نیرزد

عشق سرمایه تهیدستان است .

هر که عاشق نیست ، لایق زندگی نیست ، تنها  عاشقان ، لذت حیات را ادراک می کنند.

طوری بمیریم که مزارمان معبد دل های عاشق باشد .

سرچشمه ی اشک عاشقان ، از ارتفاعات رازآلود ملکوت است .

تنها با لبانی که وضو دارند ، از عشق حرف بزنیم .

هشت در بهشت را یک کلید می گشاید : عشق

هنوز و همیشه عشق ، مهمترین سوژه ی زندگی است .

مطمئن باشید تنها عشق می تواند مشکل عقل را حل کنید

آن لحظه ای که عاشقانه بمیری ، زندگی متولد می شود

عاشق شدن ، عاقلانه ترین تصمیمی است که می توانیم بگیریم .

اگر شیوه ی عاشقی ندانیم ، هیچ درس به درد بخوری در زندگی نیاموخته ایم .

اگر “عاشق” نیستید لااقل عاشقان را دوست بدارید .

زندگی ، دستاویز شیطان است وقتی به ریسمان خدا چنگ نزنیم.

هر روز وقتی زندگی را از سر خط می نویسیم باید گوشه چشمی به انتهای خط داشته باشم تا کج ننویسیم.


اگر در چشم هایمان زندگی بدرخشد و در قلب هایمان زمزمه شود ، دست هایمان مسیحایی خواهد شد.

ما چه قدر دروغ زندگی می کنیم ؛ هر روز مرگ را تمرین می کنیم و به تهمت ، نام زندگی بر آن می گذاریم .


بسیاری از آدم ها ، در گم گشتگی و در چرخش کسالت بار در مدار تکرار ، چیزی به نام زندگی را متهمند .

ناخواسته هایی که در زندگی انسان اتفاق می افتند بیش از خواسته های تحقق یافته ی او هستند .

هر روز قطاری از فرصت ها در ایستگاه زندگی سوت می کشد ، دستی تکان بده .

این راست است که بعضی دروغ زندگی می کنند اما دروغ است که نمی توان راست زندگی کرد.

آرزوی رسیدن به جهان برتر است که زندگی در زمین را قابل تحمل می سازد .

وقتی از ساحل آشوب زده ی زندگی می گذری ، سعی کن کمتر به کف ها چشم بدوزی.

زندگی ، یعنی یگانه شدن بیگانه ها ، قرآن آب را حیات دانسته است و آب ، محصول یگانگی اکسیژن و هیدروژن است .

اگر اندکی به حادثه های تمام شده ی زندگی فکر کنیم . حادثه های تازه ، چندان آشوب زده مان نخواهد کرد


ساز زندگی ، تنها با زیر و بم ها کوک می شود .

وقتی دو روز مساوی داشتن «بازندگی» است ، زندگی با سال های مکرر و یکسان را چه باید نامید ؟

عارفانه زیستن ، صادقانه به دیگران پیوستن و عاشقانه رفتن «اضلاع مثلث » کمالند.

هیچ دروغی ، بزرگتر از انکار خدا نیست .

وقتی گوش ها به «دروغ» عادت کنند ، زبان ها به «فریب» ، تن خواهند داد.

آینه ها دروغ نمی گویند ، ما خیلی زودتر از تقویم ها ، کهنه می شویم .

تعارف ها ، دروغ های متعارف زندگی ما هستند .

راه حل مشکلات جهانی ، جدایی «دروغ» و «سیاست» و پیوند دین و سیاست است .

لازمه ی سیاست ، دروغ گفتن نیست . لازمه ی دروغ گفتن ، سیاست کاری است .

سیاست ، دروغ نیست . اما دروغ ، رایج ترین سکه ی بازار سیاست است .

دروغ همیشه «گفتنی » نیست ، گاه «زیستنی» است ، بعضی ها یک عمر دروغ زندگی می کنند.

یکی از دروغ های هر روزه ، ستون تسلیت روزنامه هاست که در آن جا همه می نویسند : پس از تو اشک و غم ، روز و شب با من است . پس

انفجار این همه قهقهه در زمین از کیست ؟

چشم ها دروغ نمی گویند  ، ما «دیده ها» را غلط تفسیر می کنیم.

انسان ، این کوچک بزرگ ، وقتی با زمین قهر می کند ، با خدا آشتی کرده است . وقتی به خاک رو می کند فرشتگان به او پشت می کنند.

بالا رفتن قیمت طلا ، گواه ارزان شدن بهای انسان است.

هر چه انسان در سطح ، خود را می گستراند ، قبرستان قلب های مرده ، گسترده می شود .

روان شناسی ، بیش و پیش از آنکه انسان را تحلیل کند ، تجزیه می کند .

فرصت فروشان ، زیان کارترین انسان هایند ، دیگران کالا می بازند و اینان هستی.

هر که در جهان نمی گنجد  ،انسان است .

زمین برای انسان است اما انسان برای زمین نیست.

هر کس غریب عالم خاک شد ، آشنای عالم پاک می شود .

 
چقدر خوبه مثبت دیدن…

چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم،



سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود که یک کار گروهی برای دانشجویان تعیین شد که



در گروه های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.



دقیقا یادمه از دختر آمریکایی که درست توی نیمکت بغلیم مینشست و اسمش کاترینا بود پرسیدم که برای این کار

 

گروهی تصمیمش چیه؟



گفت اول باید برنامه زمانی رو ببینه، ظاهرا برنامه دست یکی از دانشجوها به اسم فیلیپ بود.



پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟



کاترینا گفت آره، همون پسری که موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو میشینه!



گفتم نمیدونم کیو میگی!

گفت …



همون پسر خوش تیپ که معمولا پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش میکنه!



گفتم نمیدونم منظورت کیه؟



گفت همون پسری که کیف وکفشش همیشه ست هست باهم!



بازم نفهمیدم منظورش کی بود!



اونجا بود که کاترینا تون صداشو یکم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی که روی ویلچیر میشینه…



این بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فکر،



آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه که بتونه از ویژگی های منفی و نقص ها چشم پوشی کنه…



چقدر خوبه مثبت دیدن…



یک لحظه خودمو جای کاترینا گذاشتم ، اگر از من در مورد فیلیپ میپرسیدن و فیلیپو میشناختم، چی میگفتم؟



حتما سریع میگفتم همون معلوله دیگه!!



وقتی نگاه کاترینا رو با دید خودم مقایسه کردم خیلی خجالت کشیدم…



شما چی فکر میکنید؟



چقد عالی میشه اگه ویژگی های مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقص هاشون چشم پوشی کنیم”


 
نظرشما...

از مردم دنیا سئوالی پرسیده شد و نتیجه آن بسیار جالب بود



سؤال از اين قرار بود:


نظر خودتان را راجع به كمبود غذا در ساير كشورها صادقانه بيان كنيد؟



و جالب اینکه كسي جوابي نداد

چون



در آفريقا كسي نمي دانست 'غذا' يعني چه؟



اددر آسيا كسي نمي دانست 'نظر' يعني چه؟



در اروپاي شرقي كسي نمي دانست 'صادقانه' يعني چه؟



در اروپاي غربي كسي نمي دانست 'كمبود' يعني چه؟



و در آمريكا كسي نمي دانست 'ساير كشورها' يعني چه؟

 
واقعیت جالب !!!

شكار ميمون زنده بخاطر چابكي و سرعت عمل جانور بسيار مشكل است. يكي از روشهاي

 شكار ميمون در آفريقا اين است كه شكارچي به محل اقامت ميمونها مي رود و بدون توجه به

آنها در سوراخ كوچكي در يك سنگ بزرگ مقداري خوراكي مي ريزد و دور مي شود ميمونهاي

گرسنه و كنجكاو دستشان را به درون سوراخ مي برند و خوراكيها را در مشت خود مي ريزند

اما دهانه سوراخ كوچكتر از آن است كه مشت ميمون از آن خارج شود. ميمون وحشت زده

مي شود و تقلا مي كند تا خسته شود اما هرگز مشت بسته خود را باز نمي كند تا رها شود.

ذهن انسان هم گاه مانند مشت بسته ميمون است،تقلا مي كند و بي تاب مي شود و روي

يك مسئله قفل مي شود در حالي كه چاره در رها كردن و آزادي از قيد و بندهاي ذهن است

 
عشق؟؟؟؟؟؟

هر که فرهاد شود در ره عشق


همه کس در نظرش شیرین است

تهمت کفر به عاشق نزنید

عاشقی پاکترین آئین است

 
......

سازنده ترین کلمه((گذشت)) است…آن را تمرین کن.


پرمعنی ترین کلمه((ما)) است…آن را به کار بر

.
عمیق ترین کلمه((عشق)) است…به آن ارج بده.


بی رحم ترین کلمه(( تنفر)) است…با آن بازی نکن.


خودخواهانه ترین کلمه((من)) است…از آن حذر کن.


نا پایدارترین کلمه((خشم)) است.آن را فرو بر.


بازدارنده ترین کلمه((ترس)) است…با آن مقابله کن.


با نشاط ترین کلمه ((کار)) است…به آن بپرداز.


پوچ ترین کلمه((طمع)) است…آن را بکش.


سازنده ترین کلمه((صبر)) است…برای داشتنش دعا

 
شبیه عشق می شوم

 

شبیه عشق می شوم

شبیه عشق می شوم

شبیه دانه های برف، شبیه مجنون

شبیه حافظه خاطره ها

برف می بارد، مثل تمام آن روزهایی که گذشت

خداست که بر زمین جاریست، در این روزهای سیاه، برف می بارد

برای فراموش کردن سیاهی، برف می بارد

برای دیدن دوباره قهقهه کودکان، برای ما ، برای آدم برفی ها

من نگاه می کنم

برف زیباست، شبیه قلب مهربان توست

 
زندگی

میزی برای کار

 
کاری برای تخت


تختی برای خواب


خوابی برای جان


جانی برای مرگ


مرگی برای یاد


یادی برای سنگ
.

.

.


این بود زندگی. . . ؟.

حسین پناهی

 
اندوه امشب

اندوه آوازت

با خاک قسمت شد

و شادیت صدای شیهه ی اسبی در باد

بوی جنوب جنگل آفتاب می داد

و آهنگی دیگر

از نی لبک چوپان

از بیشه ی بادها

از قعر باغ خواب

از دالانهای گوش آن قوچ

و از پشته های سوخته ی خستگی نمی آید....

دهقان دشت تشنه را

دیدار کردی در فلق

و بعد

تنها در تپه های ساکت گزدان

در سال خشک قناتها

در روح درخت لخت کویر

جاری می مانی ....

خانه ات در خاک

بوی سبز یونجه

و شمیم شبنم و شبدر

هم آغوشت باد

در هایهوی خواب خاک

تو را می خوانند

گنجشکان بی پر و کبوتران بی پیاله

پنجره را بستم

تا ساقه ی نیلوفر شکسته ی همسایه

تو را نشکند ....

نمی شود بی تو خوب بود

"مثل بوی گل در تاریکی

مثل باد خنک تابستان

مثل گلدوزی یک دختر عاشق

و مثل دریای بزرگ بوشهر

تقدیم به مرحوم منوچهر آتشی شاعری از خطه ی جنوب – استان بوشهر – 

 
من و تو

خداوندا نمی دانم

 
در این دنیای وانفسا


كدامین تكیه گه را تكیه گاه خویشتن سازم

نمیدانم

نمی دانم خداوندا.

در این وادی كه عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد.

كدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم

نمی دانم خداوندا


به جان لاله های پاك و والایت نمی دانم


دگر سیرم خداوندا.


دگر گیجم خداوندا

خداوندا تو راهم ده.


پناهم ده .


امیدم خداوندا

.
كه دیگر نا امیدم من و میدانم كه نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیكن من

نمیدانم


دگر پایان پایانم.


همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم كه آخر بغض پنهانم مرا بی جان

و تن سازد.

چرا پنهان كنم در دل؟


چرا با كس نمی گویم؟

چرا با من نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟

همه یاران به فكر خویش و در خویشند. گهی پشت و گهی پیشند


ولی در انزوای این دل تنها . چرا یاری ندارم من . كه دردم را فرو ریزد

دگر هنگامه ی تركیدن این درد پنهان است

خداوندا نمی دانم

نمی دانم


و نتوانم به كس گویم


فقط می سوزم و می سازم و با درد پنهانی بسی من خون دل دارم. دلی بی آب و گل دارم


به پو چی ها رسیدم من

به بی دردی رسیدم من

به این دوران نامردی رسیدم من

نمیدانم


نمی گویم

نمی جویم نمی پرسم


نمی گویند

نمی جوند


جوابی را نمی دانم

سوالی را نمی پرسند و از غمها نمی گویند


چرا من غرق در هیچم؟


چرا بیگانه از خویشم؟


خداوندا رهایی ده

كللام آشنایی ده


خدایا آشنایم ده

خداوندا پناهم ده

امیدم ده


خدایا یا بتركان این غم دل را

و یا در هم شكن این سد راهم را

كه دیگر خسته از خویشم


كه دیگر بی پس و پیشم

فقط از ترس تنهایی

هر از گاهی چو درویشم

و صوتی زیر لب دارم


وبا خود می كنم نجوای پنهانی

 

كه شاید گیرم آرامش

ولی آن هم علاجی نیست


و درمانم فقط درمان بی دردیست


و آن هم دست پاك ذات پاكت را نیازی جاودانش هست

 

 
خدایا

لحظات زندگی ات را با کسی بگذران که نه الزاماْ هم درد تو....

بلکه.....

هم شأن تو باشد

 

خدا می داند که چقدر سخت تلاش کرده ای

،وقتی سخت گریسته ای و قلبت مملو از دردست

خدااشک هایت را شمرده است ،

وقتی احساس می کنی که زندگیت ساکن است

و زمان در گذر است خدا انتظارت رامی کشد

، وقتی هیچ اتفاقی نمی افتد

و تو گیج و نا امیدی خدابرایت جوابی دارد ،

اگر نا گاه دیدگاه روشنی را در مقابلت آشکار سازد

و اگر بارقه ی امید در دلت جرقه زد

خدا در گوشت نجوا کرده است ،

وقتی اوضاع رو به راه می شود

و تو چیزی برای شکر کردن داری

خدا تو را بخشیده است ،

وقتی اتفاقات شیرین و دلچسبی رخ داده است

و سراسر وجودت لبریز از شادی گشته است

خدا به تو لبخند زده است ،

به یاد داشته باش هر جا که هستی

و با هر احساسی خدا می داند....

.

.

.

.

 

www.parsnaz.com | سایت تفریحی پارس ناز

 

از مرگ نمی ترسم


من فقط نگرانم

که در شلوغی آن دنیا

مادرم را پیدا نکنم ...


www.parsnaz.com | سایت تفریحی پارس ناز

می خندم !


تظاهـــــر به شادی میکنم !


حرف میزنم مثل همه ...
اما ...


خیلی وقت است مرده ام !


خیلی وقت است دلم می خواهد روزه ی سکوت بگیـرم !


دلم می خواهد ببارم ...


و کسی نپرسد چرا ... !


این روزها فقط ادای زنده ها را در میاورم


از خدا پرسیدم:


چطور می توان بهتر زندگی کرد؟

گفت:گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر.

بااعتماد زمان حال را بگذران.

وبدون هیچ ترسی برای آینده آماده شو.

شک هایت را باور نکن.

زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانی که....

 

خدا با توست

 


وقتــــــي "رفتــــــي" تا آخــــــر "بــــــرو" . . .

وقتــــــي "مانــــــدي" تا

 

آخــــر "بمــــان" . . .

ايــــــن تــــــن ... خستــــــه ســــــت !

از نيــــــمه رفــــــتن ها..

از نيــــــمه مانـــــدن ها

 


یکی دلش به صد دل بنده..

یکی صد دل به یک دل بنده..


یکی یه دل به یه دل میبنده و تا اخرش پایبنده..

یکی دل به هیچکی نمیبنده..

یکی نمی دونه دلش به کی بنده..

یکی هر بار به یکی دل میبنده..

یکی دل میبنده تا بخنده..


یکی هم دلش مثه من اکبنده..مونده به کی دل ببنده..!

 

!والپیپرهای متنوع و زیبا برای دسکتاپ
 

 

 

 

 

استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند: 50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم

 

استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟ یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد. حق با توست... حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.
استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه
پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟ شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید. استاد گفت: دقیقامشکلات زندگی هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید. اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد.
اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود. فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است.. اما مهم تر آن است که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمی
گیرند، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار میشوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!

دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری .

 

 
خدا

امروز صبح که ازخواب بيدارشدي،نگاهت مي کردم و

 اميدوار بودم که با من حرف بزني،حتي برای چند کلمه

، نظرم را بپرسي يا براي اتفاق خوبي که ديروز درزندگي

ات افتاد ، از من تشکر کني!!! اما متوجه شدم که خيلي

مشغولي ، مشغول انتخاب لباسي که مي خواستي

بپوشي. وقتي داشتي اين طرف و آن طرف مي دويدي

تا حاضر شوي…. فکر مي کردم چند دقيقه اي وقت داري

که بايستي و به من بگويي: سلام!!! اما تو خيلي

مشغول بودي. يک بار مجبور شدي منتظر بشوي و براي

مدت يک ربع کاري نداشتي جز آنکه روي يک صندلي

بنشيني. بعد ديدمت که از جا پريدي.خيال کردم مي

خواهي با من صحبت کني؛اما به طرف تلفن دويدي و در

عوض به دوستت تلفن کردي تا از آخرين شايعات با خبر

شوي! تمام روز با صبوري منتظر بودم. با آن همه کارهاي

مختلف گمان مي کنم که اصلاً وقت نداشتي با من حرف

بزني. متوجه شدم قبل از نهار هي دور و برت را نگاه مي

کني،شايد چون خجالت مي کشيدي که با من حرف

بزني،سرت را به سوي من خم نکردي . تو به خانه رفتي

و به نظر مي رسيد که هنوز خيلي کارها براي انجام

دادن داري. بعد از انجام دادن چند کار،تلويزيون را روشن

کردي.نمي دانم تلويزيون را دوست داري يا نه؟ در آن

چيزهاي زيادي نشان مي دهند و تو هر روز مدت زيادي

از روزت را جلوي آن مي گذراني؛ در حالي که درباره هيچ

چيز فکر نمي کني و فقط از برنامه هايش لذت مي

بري... باز هم صبورانه انتظارت را کشيدم و تو در حالي

که تلويزيون را نگاه مي کردي،شام خوردي؛ و باز هم با

 من صحبت نکردي. موقع خواب...،فکر مي کنم خيليپ

خسته بودي. بعد از آن که به اعضاي خانواده ات شب به

خير گفتي ، به رختخواب رفتي وفوراً به خواب رفتي!

اشکالي ندارد. احتمالاً متوجه نشدي که من هميشه در

کنارت و براي کمک به تو آماده ام. من صبورم، بيش از

آنچه تو فکرش را مي کني. حتي دلم مي خواهد يادت

بدهم که تو چطور با ديگران صبور باشي. من آنقدر

دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم. منتظر يک سر

تکان دادن، دعا، فکر، يا گوشه اي از قلبت که متشکر

باشد. خيلي سخت است که يک مکالمه يک طرفه

داشته باشي. خوب،من باز هم منتظرت هستم؛سراسر

پر از عشق تو...به اميد آنکه شايد امروز کمي هم به من

وقت بدهي.

دوست و دوستدارت: خدا

 

همسرم با صدای بلندی گفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه

فروکنی؟ میشه بیای و به

 

 

دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟

روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.

تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود

ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت.

آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.

گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟

فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:

باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما

باید…. آوا مکث کرد.

بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟



دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول

میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم.

ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک

چیز گران قیمت اصرار کنی.

بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟

نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.

و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.

در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که

دوست نداشت کرده بودن


عصبانی بودم.

وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد.

همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه.

تقاضای او همین بود.

همسرم جیغ زد و گفت: وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟

غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ

ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه.


گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده

تو غمگین می شیم.

 

خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟

سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج

چقدر برای من سخت بود؟

آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی.

حالا می خوای بزنی زیر قولت؟

حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش.

مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟

آوا، آرزوی تو برآورده میشه.

آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود .

صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در

میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست

تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم.

در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا

کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام.

چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم

فکر کردم، پس موضوع اینه.

خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه

گفت، دختر شما، آوا، واقعا

فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه.


اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه.

در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی

شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده.

نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون

 اینکه قصدی داشته باشن

مسخره ش کنن .

آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه

ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم


نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه .

آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با

چنین روح بزرگی دارین.

سر جام خشک شده بودم. و… شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی

من، تو بمن درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی؟

خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که

 

آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که

 

 

خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن

 
يک پسر خوب

 

 

 

 
خصوصیات پسران خوب
 

- يک پسر خوب امضاء گواهي نامه اش خشک نشده به رانندگي خانمها

گير نميدهد

 

۲ـ یک پسر خوب تنها جوکهايي را بيان ميکند که مورد تائيد وزارت 1) ارشاد

 

اسلامي2) وزارت بهداشت3) وزارت مبارزه با تبعيضات استاني و ... باشد.

 

۳يه پسر خوب کمتر با اين جمله مواجه ميشود"مشتري گرامي دسترسي

شما به اين سايت مقدور نمي باشد

 

 

۴ـ يه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نميره.

 

۵ـ يه پسر خوب عکس الکسندروگراهام بل رو قاب نميکنه بزنه تو اتاقش.

 

۶ـ یه پسر خوب پشت چراغ قرمز با ديدن يه خانم رديف چشماش مثه

چراغهاي فولکس نميزنه بيرون..

۷ـ يه پسر خوب روزي چند بار به سازندگان ياهو مسنجر لعنت ميفرسته.

 

۸ـ يه پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متريِ هيچ خانمي نميشينه.

 

۹ـ يه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشينش بوي ادکلن زنونه نميده.

 

۱۰ـ يه پسر خوب هيچ وقت پاي تلفن از اين کلمات استفاده نميکنه:ساعت

چندکي مياي کجادير نکني يا..

 

۱۱ـ يه پسر خوب وقتي مياد خونه قرمزي رژ در هيچ نقطه از صورتش

مشاهده نميشه.

 

۱۲ـ يک پسر خوب زماني که کسي ميخواهد از عرض خيابان عبور کند تعداد

دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نميکند.

 

۱۳ـ يک پسر خوب زماني که يک دختر خانم راننده ميبيند ذوق زده نشده و

 

در صدد عقده اي بازي بر نمي آيد

۱۴ـ يک پسر خوب که ژيان سوار ميشود روي بنز همسايه با سوئيچ

ماشين نقاشي نميکشد.

 

۱۵ـ يک پسر خوب زماني که تصادف ميکند همانند قبائل زامبي وحشي

بازي در نمي آورد.

 

۱۶ـ يک پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمايندگي از راهداري و

شهرداري خيابانهاي شهر را متر نميکند.

 

۱۷ـ يک پسر خوب به محض ديدن يک دختر خانم متين با شلوار برمودا و

مانتو تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان آبشار و چشمانش همانند

چشمان وزغ نميشود.

۱۸ـ يک پسر خوب دکمه هاي پيراهنش را از يک متر زير ناف تا زير گلو

کاملا بسته و با سنجاق قفلي محکم ميکند.

۱۹ـ يک پسر خوب به محض ديدن دختر همسايه رنگش لبوي شده و

چشمش را به آسفالت ميدزود.

 

۲۰ـ يک پسر خوب روزي 10بارهوس بردن نذري به دم در خانه همسايه که

 

تصادفا دختر دم بخت دارند را نميکند.

 

۲۱ـ يک پسر خوب بيشتر از 5 دقيقه در دستشوئي نميماند .

 

۲۲ـ يک پسر خوب 5ساعت در حمام آهنگ جواد يساري نخوانده

 

همسايگان آلودگي صوتي ايجاد نميکند.

 

۲۳ـ يک پسر خوب اگر درد عشق گرفت در کوي و برزن عرعر عشق نکرده

و آبروي خانوادگي خود را نميبرد.

 

۲۴ـ يک پسر خوب با دوستاني که مشکوک به چت و لا ابالي گري هستند

معاشرت نميکند.

۲۵ـ يک پسر خوب به جاي اينکه پول خود را در باشگاه بيليارد و گيم نت و

 

غيره دور بريزد بهتر است حساب آتيه جوانان باز کند و به فکر 1000 سالگي

 

خود باشد.

۲۶ـ يک پسر خوب همواره به اسم خود افتخار ميکند و به هر کس که

 

ميرسد نميگويد که بجاي اصغر به او رامتين و آرش و ... بگويند.

۲۷ـ يک پسر خوب در اثر ديدن افراد غرب زده جو گير نشده و لحاف کرسيه

 

قرمز خال خال يشمي را به پيراهن تبديل نکرده و سر زانو خود را جر نميدهد.

۲۸ـ يک پسر خوب تقاضاي وسايل نا مربوطي از قبيل موبايل را از خانواده ندارد.

۲۹ـ يک پسر خوب در صورتي که با نامزد خود بيرون رفت و کسي به خانم

 

متلک گفت فورا با پليس 110 تماس حاصل مي کند.

 

۳۰ـ يک پسر خوب براي احياي حقوق خود از زور بازو استفاده نکرده و

کلمات رکيک مانند خر و الاغ به کار نميبرد.

 

۳۱ـ يک پسر خوب از معاشرت با دوستان بسيار خودماني که عادت به بيان

 

شوخي هاي نا مربوط از قبيل حراج لفظي عمه و همچين خواهر مادر

هستند امتناع ميکند.

۳۲ـ يک پسر خوب همانند خاله زنکها تلفن را قورت نداده و سالي به

12 ماه دهانش بوي تلفن نميدهد.

۳۳ـ یک پسر خوب هر صدايي از قبيل قار و قور شکم اهل خانه را با صداي

تلفن اشتباه نگرفته و1 متر به بالا نميپرد.

۳۴ـ يک پسر خوب براي بيرون رفتن از خانه 1 ساعت جلوي آئينه نايستاده

و بزک نميکند.

۳۵ـ يک پسر خوب در جشنهاي فاميلي جو گير نشده و نميرقصد تا ابروي

کل خاندان رابر باد دهد.

۳۶ـ يک پسر خوب در مهماني هاي خانوادگي نوشیدني هاي غير مجاز از

قبيل ماءالشعير را تنها با رضايت نامه رسمي و کتبي پدر محترم استعمال

ميکند.

۳۷ـ يک پسر خوب هر زمان که عشقش کشيد با زير شلواري کردي چين

پيليسه دار و يا شرت مامان دوز و رکابي همانند قورباغه به وسط کوچه

نميپرد.

 

۳۸ـ يک پسر خوب تنها براي رضاي خدا و کاهش بار سنگين ترافيک و حمل

و نقل درون شهري و برون شهري هر کجا که دختر خانم يا خانمي را در

رده سني 15 تا 25 سال ديد سوار کرده و به مقصد مي رساند

 


زرتشت میگوید:کوچک باش و عاشق که عشق می داند آیین بزرگ کردنت را , بگذار عشق خاصیت تو باشد .نه رابطه ی خاص تو با کسی! ♥ به کلبه ی درویشی من خوش اومدید ♥ از شعر های عاشقانه بگیر تا جوک همه چیز اینجا پیدا میشه ♥ فعلا بابای :) ســــایه


 

سایه

 


ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
♥یــــک دل باتــــو♥
❤ای همه ی وجود من نبود تو نبود من❤
❤مینو یعنی دشت بهشت❤(مینو جووون)
❤عکس عاشقانه و زیبا❤(شقایق جووون)
❤san niea ba-love❤
✯ ✮ ✔End world✔ ✮ ✯
NOTLOVE❤❤(محدثه جووون)
❤یـــــــــــــــــــالان❤ (عشق)
♥هـــــر چــــی دوستــــ دارمـــــ♥( زهرا جوووون )
❤سایه ی سفید❤
❤ایــــــن ماه خیــــــس ❤(ارامش جووون)
ღعاشقانه های سیناღ
❤طنز فیلم❤
❤LOVE2LOVE ❤(ناناز جووون)
❤ترول و عکس ها و مطالب خنده دار❤
آئینهـ ونوســ❤تیـر زئوســ( عاطفه جووون)
❤تنهایی ❤(فاطمه جووون)
❤طنزگو❤
❤یه چیزی هست دیگه حالا بیا❤.(نسترن جوون)
❤زیباترین عکس های باربی❤(asma جووون)
❤❤Fun(بهاره جووون)
Zire Baroon❤☂❤
❤سه تفنگدار بیکار❤
❤مگه گفتنم داره؟!! فقط خندست❤(بهار جووون)
❤واسه شما دوستای گلم❤(مهسا جووون)
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

 

 

مســـــتانه
پاییز فصل عشاق ... مبارک
من و خالقم
لطفا این مطلب را کامل بخوانید ... فقط چند دقیقه ...
بخاطر پدرم
واقعیت ..
به جای تاكید روی كیفیت های منفی زن و مرد، چرا روی نقاط مثبت آنها تاكید نكنیم؟
عاشق این ترانه هسم ــــــ
بیوگرافی حسین پناهی
به خودت بیا !!!
متن اهنگ از محسن یگانه
زیــبا برقـــص
حاضر جواب
I LOVE MY LOVE
سهراب سپهری
جملات ارزنده
وبلاگمو عشق است !
ضدحال

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 109
بازدید ماه : 1098
بازدید کل : 155620
تعداد مطالب : 163
تعداد نظرات : 299
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


Smiling Jack Skellington

♂♥♀مِتِحَرِک سآز جوجو و شوشو♂♥♀

♥عِشـ♥ـــق حَدیث وُ عَلی♥


کد هدایت به بالا